باران معشوقه ی من است!



 

نزار قبانی

دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو

و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!

 

#نزار_قیانی

اینستاگرام من

 

 

کانال تلگرام من


 

رفقای بیمار
ما شفا خواهیم یافت
دردها و رنجهامان پایان می پذیرند
آرامش خواهد آمد
آرام آرام
در غروبی گرم
از شاخه های سبز سنگین
فرو خواهد ریخت
رفقای بیمار
اندکی بیش دوام آرید
بیرون در
مرگ نه
که زندگی در انتظار ماست
بیرون در
جهانی پرشور نشسته
مثل یک لیمو خشکیدن
مثل یک شمع آب شدن
مثل یک درخت افرا فروافتادن
در شأن ما نیست
ما نه لیموییم
نه شمع
نه درخت افرا
ما مردمیم
می دانیم چگونه امید را با دارو درهم بیامیزیم
چگونه به پا خیزیم
زندگی کنیم
و بازبیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را

 

#ناظم_حکمت

 

اینستاگرام من

 

کانال تلگرام من


 

نزار قبانی

دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو

و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!

 

#نزار_قیانی

اینستاگرام من

 

 

کانال تلگرام من


من برای دیدن باران به دنیا آمدم
برای دیدن روزان ابری،
برای بوییدن خاک بارانی،
و زیستن در فصلی که پادشاست.
من زاده نشدم برای کشف معنی جنگ!
‌من نیامدم که آمدنِ کودکان کار و ن آواره را ببینم
من نیامدم که راز بقای سگان افسرده تر از انسان را ببینم.
من آمدم برای تماشای باران های شبانه،
برای خواستن تو،
دوست داشتنت در شبان بارانی،
من آمدم که باران شوم برای تو.
یعنی زیبا
یعنی شورانگیز
یعنی دلبرانه
یعنی غم انگیز.

 

باران


می خواهم به خیابان برگردم 

به بوق های ممتد

به خطوط عابرهای مرده 

به پلیسی که مسول است!

به جنسیتی که بلاتکلیف

به تئاتر شهری که کارتن خواب است

به کافه ای که عاشقانه نبود.

به راننده ای که بازیگر بود 

و 

انقلابی که فقط یک خیابان است.

 

 

باران

 

2 فروردین 99

قرنطینه

واقعا دلم می خواد به خیابان های تهران برگردم.

 


6 راه برای پذیرش دیگران همانطور که هستند:

 

افکارتون رو ببینید. به آنچه فکر می کنید فکر کنید. من اغلب چیزهایی راجع به افراد دیگر فکر می کنم ، آنها را قضاوت می کنم ، بدون آنکه حتی متوجه آن شوم. من قصد دارم تا توجه بیشتری به افکارم داشته باشم و تمام تلاش خود را بکنم تا افکارم را در  مسیری بدون داوری و به سمت پذیرش سوق دهم.

 

به دنبال جنبه های مثبت باشید. عدم پذیرش دیگران نتیجه دیدن جنبه های منفی در آنها است. من می خواهم به جای تمرکز بر اینکه  چرا کسی با من متفاوت است ،  به جنبه های مثبت در مورد آن شخص و انتخاب ها و اقدامات  خوب او توجه کنم. راه من همیشه بهترین راه نیست.

 

از دوگانگی های درست / اشتباه خودداری کنید. دیدن جهان به صورت سیاه و سفید با روشی درست و نادرست برای انجام کارها بسیار وسوسه‌انگیز است ، اما این طور نیست. اگر تصمیم بگیرم آنها را آنگونه که هست بپذیرم ، لازم نیست درست یا نادرست باشد. من قصد دارم برچسب زدن راه خود را به عنوان "درست" متوقف کنم.

 

دست از قضاوت خود بردارید. قضاوتهای دیگران درباره ما اغلب نتیجه انتقادات شخصی ماست. اگر من به خودم فشار بیاورم تا کارها را "راه صحیح" انجام دهم ، من همچنین فشار بر دیگران را متوقف خواهم کرد. قضاوت نکردن درباره خودم و دیگران قدم مهمی در پذیرش است.

 

اکنون تمرکز کنید. عدم پذیرش می تواند ناشی از مقایسه چیزها با گذشته باشد. من نمی خواهم به آنچه در گذشته اتفاق افتاده فکر کنم و سعی کنم بر این اساس زندگی کنم؛ من در حال حاضر در مورد فکر می کنم. مقایسه چیزها با گذشته همیشه مانع از پذیرش آنچه است.

 

وضعیت را مع کنید. از خودم می پرسم: اگر کسی داوری می کرد و مرا قبول نمی کرد چه می کرد؟ چه احساسی دارم؟ دفعه بعد که دیگران را نمی پذیرم این سؤالات را به خاطر خواهم آورد. من تصور می کنم کسی که دائماً به من می گوید سرعت خود را کاهش دهم (و چقدر آزاردهنده خواهد بود!).

 

 

 

(قول میدم زودی بیام و متن رو ویرایش منم، ترجمه م چندان خوب نیس ولی مقاله توپی بود.)

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها